٩٤/١٢/١٢
پريشب تولد سعيده بود، ديشب خونه غزاله بودم و امشب هم تولد نفيسه... بابام هرشب زنگ زد ديد من يه جا هستم :)) بنده خدا با خودش ميگه اين دختر من كي قراره درس بخونه :))
تصميم داشتم فردا رو به درس اختصاص بدم كه اونم همين الان با تماس يك عدد دوست تپل كنسل شد... :)
جمعه هم كه همايش داريم و كل روز ميره...
امتحان هم امروز افتاد براي بعد از عيد، يني امكان نداره ما يه تصميمي بگيريم و ا.ع.ز با يه بار دانشگاه اومدنش تغييرش نده...
خداييش خيلي زوره! كل كورس رو غايبن و يه بار ميان امتحانو عقب ميندازن و ميرن تا كورس بعدي...
اي بابا
+ نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۴ ساعت 2:50 توسط shimel
|